محل تبلیغات شما

این نوشته را در حالی مینویسم که یکهو یادم افتاد مدتهاست اینجا چیزی ننوشته بودم، اما نمیدانستم از دی ماه پارسال هیچ چیزی ننوشته بودم !! 

از ماه عسلی که رفتیم و آخرش تلخ شد، از عید خوبی که گذراندیم، از روزهای پر فراز و نشیبی که درباره نوشتن تز من، ارتقای شغلی تو، و کلاً زندگی روزمره و با هم و با خانواده گذراندیم . همین است که تنها عنوانی که برای این مدت طولانی که حدود 9 ماه شده به ذهنم میرسد فراز و فرود» است . من . تو . یک بغل آرامش شاید این بهترین لحظات این دوران باشد که وقتی چشمهایم را میبندم اول به ذهنم می رسد، فکر میکنم یکی از مهمترین اهداف وصل هر زن و مردی همین است ، خدا جان هم گفته که شما را برای مودت و آرامش هم آفریدیم ! 

به همین خاطر من هم اندک تلخی های گذشته را به کنج ذهنم میرانم، و سعی میکنم فقط و فقط شادی ها و حال خوب را مز مزه کنم .

امسال برای سالگرد عقدمان به همان رستورانی رفتیم که اولین بار یکدیگر را آنجا دیده بودیم، حس خوب جالبی بود، شاید میتوانست همه چیز بعد از آن شب به گونه ای دیگر رقم بخورد شاید میتوانست مثل خیلی از دیدارهای اول بی تکرار رها شود، اما خدا خواست و ما خواستیم تا داستان را جور دیگری بنویسیم، داستانی با هم !

با من باش بیشتر عزیزم ! کار همیشه هست ! شاید من هم ! اما من دیگر همیشه 29 ساله نخواهم بود . 

دوستت دارم و این را حتی وقتی نیستی بسیار با خودم زمزمه میکنم .

 

 

زندگی منشوری است در حرکت دوار ...

دل نوشته ای برای نخواندن

کم گوی و گزیده گوی

هم ,  ,شاید ,فراز ,ذهنم ,میکنم ,فراز و ,با هم ,همین است ,به ذهنم ,من هم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها